WoW!
عزیزکم رز قشنگ من دیشب یعنی ١٣ آّبان ١٣٩٠ روز عید غذیر ، ٣ نوامبر ٢٠١٢ روز به یاد ماندنی بود !! البته باید بگم شب به یاد ماندنی!!! من و بابا و گل رزم رفتیم به مامانی و بابا حسن شب به خیر بگیم شما هم طبق عادت جدید انگشت من را گرفته بودید و خودت را ه می رفتی ! یهو وایستادی منم گفتم بدو بیا بغل مامی !! تو هم اومدی و خودتو پرت کردی تو بغلم و دوباره بلند شدی ، این بار از من رد شدی ! و یک دور دور میز زدی ! خودت هم خوشحال برای خودت دست می زدی!کللللیییی ذوق کرده بودی و ما هم همینطور !! یک دور که می زدی می ایستادی و ما را نگاه می کردی ببینی برات دست می زنیم !! قربونت برم من کلی می خندیدی! خدایا ، خدای مهر...
نویسنده :
مامی آزاده
12:34